آخرخط زندگی برای من...

آخرخط دنیایی که دارم...خدایا چرا نگه نمیداری؟؟؟من خسته شدم...میخام پیاده شوم....

نود و ششمین پست

بچه های گل از این وبلاگ خسته شدم مضخرفه لوکس بلاگ

وب جدیدم پایین نوشتم بیاین اونجا

مرسی

www.tanhatuyekhiabun.blogfa.com

+ نوشته شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, ساعت 16:18 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


دختــــــــرجون:
پســـری که دستشو بدون ترس همه جا دور کمرت حلقه میکنه،
پســری که موقع رد شدن از چراغ قرمز دستتو محکم تر میگیره،
پســـری که smsهاش کوتاه اما پر احساسه، این پســـــــر، . . . . . .
 
 
 
 
انقدر با این و اون بود که دیگه حرفه ای شده ...
باید قیدشــــــو بزنی احساسی نشــــو الکی .. !!چشمک
+ نوشته شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, ساعت 16:14 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


شصت و دومین پست

 بوسه هـ ـای مجازی


هـــوس های سرد


آغوش های خیالــی


احساسات از جنس دکمه های کیبرد


نسل من نسلی است


که احساساتش پشت همین کابل سیم ها قربانی میکند

+ نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:, ساعت 11:47 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


شصت و یکمین پست

 در روزگاری زندگی میکنیم کـه:


هَرزگی "مـُـــــد" اســت (!)


بی آبرويــی "کلاس" اســـت (!)


مَســـــتی و دود "تَفـــريــح" اســـت (!)


رابطه با نامحرم "روشــن فکــری" اســت (!)


گــُـرگ بــودن رَمـــز "مُوفقيت" اســـت (!)


بی فرهنگی "فرهنگ" است(!)


پشت به ارزش ها واعتقادات کردن نشانه "رشد ونبوغ" است(!)

 

خیلی بدبختیمااااااااااااااااااااااااا

+ نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:, ساعت 11:44 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


شصتمین پست

 به سلامتی تویی که الان پشت مانیتور قوز کردی

تویی که الان دستتو گذاشتی زیر چونت

تویی که از بس خسته ای دلت گرفته

تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه

تویی که دوسش داری ولی نمیتونی بهش بگی

تویی که دلت میخواد با روزگار دعوا کنی

تویی که اومدی فراموش کنی یاد یه خاطره افتادی

تویی که هر اهنگی گوش میدی یاد یه نفر میفتی

تویی که گاهی میری و از دور نگاش میکنی

تویی که همه دنیات شده بی کسی

تویی که تا میای یه کاری کنی میگی بیخیال

تویی که میری زیر پتو تا کسی صدای گریههاتو نشنوه

تویی که همه دلخوشیت شده اینترنت

تویی که ابن روزا تو دنیای مجازی غرق شدی

تویی که حتئ توی دنیای مجازی هم خودتو گم کردی


به سلامتی هممون که تنهاییم
 
هی.....بدبختی.....
+ نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:, ساعت 11:38 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


پنجاه و نهمین پست

 نسل گند و مزخرفی بودیم ...

نسلی که برای همه چیزباید رقابت می کرد...

نسل کنکور و انتخاب رشته.........

نسل دعوا سر صندلی مترو.........

نسل دویدن پشت اتوبوس وچپیدن توی تاکسی..........

نسل ما لگد کردن رقیب وگذشتن از روی اون توی خوناش بود...........

نسل دیدن و نداشتن.........

خواستن ونتوانستن..........

رفتنو نرسیدن...........

نسل آرزوهایی که تا آخرشب بر دل ماند........

نسل آهنگ های سوزناک.......

نسل عرق سگی با طعم دیازپام.........

نسل سیگار نامرغوب جگردار........

نسل تحریم تنبان و خمیردندان...

نسل طلاق هفتاد درصد.......

نسل فیس بوک از سر بی کسی ........

نسل کش دادن دانشگاه ازترس سربازی.........

نسل درد و دل با دیوار ............

نسل دلتنگی برای طعم لبهایی که هرگز نچشیدیم ............

نسل ماندن سر دو راهی............

نسل انتخاب بین بد و بدتر .........

نسل عقده ی دیده شدن.........

خوانده شدن......

شنیده شدن...........

نسل بغض، ناله ، ضجه به ما که رسید رودخانه هاخشکید......

جنگل ها سوخت وابرها نبارید.........

به ما که رسید بنزین و شیربا هم کورس گذاشتند.........

دل به هر کس دادیم.......

قبل ازما دل داده بود.....

سگ دو زدیم برای آغاز راهیکه قبل از ما هزارها به

آخر خطش رسیده بودند...

افسوس........

 

هی بدبختیم از همه مدل.............


 
+ نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:, ساعت 11:17 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


پنجاه و هفتمین پست

گاهی جای بوسه‌ ای که هنگام خداحافظی نکرده‌ اید،

تا ابــــد درد می کند


گرچه ما برای هم خوب نبودیم


اما حداقل می توانستیم که خوب جدا شویم.


نه؟!?!?!?!?!


سوال خیلی سختیه....وقتی حتی خداحافظیمونم پیامکی بود......

ما دهه 70یا خیلی بدبختیم....لعنت بر خداحافظی های پیامکی....شاید اشکی که میریزیم و اگه نگاه کنیم دلمون آگاه باشه و تموم نشه رابطمون......

بدبختیم برا اینکه......بهترین و قشنگترین حرفای زندگیمون رو به جای اینکه به همدیگه بگیم.....تایپ میکنیم بی هیچ احساسی......بوسه های مجازی و دوست داشتن های دروغی...

عاشق آهنگ عشقای امروزیم......خیلی باحاله......

+ نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ساعت 9:34 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


پنجاه و ششمین پست

 صداقت؟…. یادش گرامى

غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت
معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد
مرام؟….. قطعه ی شهدا …
عشق؟ ….. از دم قسط
واقـــعـــ ـا به کــــــجــ ـــــا چــــنــــ ـیـــــــن شـــــتـــ ــابـــــا ن؟؟؟

خودمونم نمیدونیم.............

 
+ نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ساعت 9:32 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


پنجاه و پنجمین پست

 

گاهـــی احساس میڪنَمــ
روی دَستـــــ خـدا مــانده اَمــ
خَســتہ اَش ڪَردمـــــ
خــودَش هَــم نــمــیــدانـــــــد با مَن چــہ ڪــنَــد؟

خدایی کی موافقه؟؟؟؟من که مطمئنم درمورد خودم درسته.....

هرکاری ازش میخام برام انجام نمیده و ناامیدم میکنه.....هی.....شکرت......

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ساعت 9:21 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


پنجاه و چهارمین پست

 بی خیالی...


همیشه نمی شود زد به بی خیالی

و گفت تنهـــــــــــا آمده ام ٬ تنهـــــــا می روم...

یک وقت هایی ٬ شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای ٬‌کم میاوری ! ...

دل وامانده ات یکـــــــــــــ نفر را می خواهد .........!

خیلی حس افتضاحیه....خیلی......

دلم خیلیا رو این روزا میخاد ولی هیچی جور نمیشه که ببینمشون.....

غزل؛شیما و خیلیای دیگه که حال نرم بنویسم.....

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ساعت 9:11 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


پنجاه و سومین پست

یه سوالی چن وقتیه اومده تو ذهنم و ذهنمو خیلی مشغول کرده.....

میخام زیاد بهش دقت نکنم ولی نمیشه.....

ماکه هنوز سنی نداریم،پس کی وقت کردیم انقد بدبخت بشیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هان؟؟؟؟؟؟یکیتون جواب منو بده دیگه.....

 

دلم برا همه تنگ شده....شیما؛

آتنا؛

نرگس؛

مبینا؛

معصومه؛

فاطمه؛

الهام؛

مائده؛

یلدا؛

دوستای امسالم مثه یگانه؛

زینب که از پیشمون رفت؛خیلیای دیگه......

 

 
 
 
 
 
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
   
+ نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:آدم,عاقلانه,عاشقانه,کمتر,بیشتر,شکستن,, ساعت 10:11 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


پنجاه و دومین پست

   به آخر خط رسیده بودم… 

 باید بهش ثابت میکردم دوستش دارم…

 خیلی عصبانی بودم.

    گفت:اگه دوستم داری رگتو بزن.....

 

   گفتم مرگ و زندگی دست خداست… 

   گفت:دیدی دوستم نداری؟

   خیلی بهم بر خورد تیغو برداشتم رگمو زدم…

   وقتی تو آغوش گرمش جون میدادم 

   آروم زیر لب گفت:اگه دوستم داشتی چرا تنهام  گذاشتی...

ارزوی همچین لحظه ای داره دیوونم میکنه.....هی............

راسی دیروز کلاس زبان رفتم معلمم آقای پشندی شد خیلی باحاله.....فک کنم این ترم خیلی زبانم پیشرفت کنه.....

+ نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, ساعت 10:8 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


پنجاه و یکیمین پست

 سر میز شام، یادت که میفتم بغض میکنم

اشک تو چشمام حلقه میزنه و همه با تعجب نگاهم میکنند...
لبخندی میزنم و میگویم: چقدر داغ بود!


دیشب همین اتفاق برام افتاد...خونتون شام دعوت بدیم.....

 

+ نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, ساعت 10:5 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


پنجاهمین پست و تولد نیم قرنی وبلاگ

پسرا چه بدبختن....بدبخت تر از اونا ما دختراییم.....

 ۱- پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر

۲- پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن

۳- پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی كه تحویلشون نمی گیرن

۴- پسر بودن یعنی كادو خریدن برا …

۵- پسر بودن یعنی جدیدا زیر ابرو برداشتن و پنكك زدن

۶- پسر بودن یعنی تا كی مفت خوری می كنی

۷- پسر بودن یعنی پس كی دفتر چه آماده به خدمت میگیری

۸- پسر بودن یعنی به زور سیكل داشتن

۹- پسر بودن یعنی بابا پس كی میری برام خواستگاری

۱۰- پسر بودن یعنی مثل خر حمالی كردن

۱۱- پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد

۱۲- پسربودن یعنی چرا كار نمیكنی جون بكن دیگه

۱۳- پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین كه

هی باو...چقد بدبختن....خخخخخخخخخخخخخ

+ نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, ساعت 9:53 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


چهل و نهمین پست

 
دنیای ما دختـــــــــــرا :

پرِ از لاکای رنگــــــــــارنگ ، رژ لبای پر رنگ،

گردنبندای طلایی و نقره ای ... انگشتر و جواهــــ۞ــــــر

پر از ست کردن دامن و تاپ ، ساپورت های رنگی رنگی 

پر از قراری دخترونـــــــــه، دور همی ...! 

تلفنای 2ساعته با موضوع مخاطب خــــــــاص !

گریه کردنای یواشکی زیر پتوهای صورتــــــــی

دفترچه خـــــــــاطرات با کلی قلب تیرخورده ...

قول دادن به همدیگه سر فـــــــــراموش کردن دوس پسرا !

آهنگ گوش دادن نصف شب و اشـــــــک ریختنایی که فقط بالشتمون خبر داره ...

1000 بار این جمله رو تکرار کردن : تو که بالاخره ok میشی من چیکار کنم ؟!!

رازهایی که فقط خودمون ازشون خبــــــــــر داریم ! ...

کلمه هایی که فقط خودمون معنیشو میدونیم .... 

با ناراحتی بهم زنگ زدنو گریه کردن با صدای آروم

که نکنه یه وقت عشقش از صدای گریش ناراحــــــــــت شه ...

دنیای ما دخترا پر از احساسات پاک و رویا های دخترونه که هیچکی ازشون خبر نداره 

جز خودمــــــــــــــون ...!

واقن چقد بدبختیم.....

 

امششب خونشون دعوتیم...خودش افتضاحه ولی دخملش خوشگله....مثه خودش......

+ نوشته شده در پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:, ساعت 15:43 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


چهل و هشتمین پست

 چــــرا اینترنت و فیس بوک رو میگن دنیای مجازی ؟

دیگه از این اسم متنفـــــــــرم

بخدا که دنياي مجازي اون بيـــــــرونه!

که همه تو قيافه ان

… همه تو کلاسن

همه دروغ میگن

دنياي واقعي اينجــــــاس!!!

همه بي ريا

خـاکي

کسي زخماشو نميپوشونه

کسي اشکاشـــــــو پاک نميکنه

کسي بغضشــــــــو قورت نميده

ما تو این دنیایِ بظاهر مجـــــــــازی عاشــــق شدیم!!!

من این دنیــــــــا رو دوست دارم ..

سکوتشو ..

دردشو ..


+ نوشته شده در پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 19:57 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


چهل و هفتمین پست

 

از یـﮧ جایـﮯ بـﮧ بَـعـנ ...

 

مَـرض چــڪـــ ڪـرבَטּ موبـایـلِتـــ בֿـوبــــ مـیـشـﮧ

 

حتـﮯ یـﮧ وَقـتـایـــ ـﮯ یاבتـــ مـیـره گــوشــﮯ دارﮮ

 

دیـگـﮧ בلـشـورهـ نَــנارﮮ ڪـﮧ گـوشـیـتـو جـا بـذارﮮ

 

یـا اِســــ اِҐ اِســـ ــﮯ بــﮯ جَـوابـــــ بِـمـونــﮧ

 

از یـﮧ جایـﮯ بـﮧ بَــعـנ ...

 

دیـگـﮧ בوســـ نَــנارﮮ هـیـچـڪَـســـ رو

 

بـــﮧ בֿَـلـــوَتــــِ בֿــوבِتــــ راه بـנﮮ

 

حَـتـــﮯ اگـﮧ تـنـهایـﮯ ڪَلافـﮧ اتــــ ڪَـرבه بـاشـﮧ

 

از یـﮧ جایــﮯ بـﮧ بَـعـנ ...

 

وَقــتـــﮯ ڪـسـﮯ بهتــــ مـیـگـﮧ בوسِتـــ בارҐ

 

لَـبـבֿَـنـנ مـیـزَنــﮯ و ازَش فــاصِــلـﮧ مـیـگـیـرﮮ

 

از یـﮧ جایـــﮯ بـﮧ بَـعـנ ...

 

هَــر روز בلِـــتــــ بَراﮮ یــﮧ آغـــوشـــِ امــטּ تَــنــگــــ مـیـشـﮧ

 

اما בیگــﮧ بـﮧ هـیـچ آغـوشـﮯ فِــکـر نمــﮯ کنــﮯ

 

از یـﮧ جایـﮯ بـﮧ بَـعـנ ...

 

حَـرفــﮯ واسـﮧ گــفـتَـטּ نـנارﮮ

 

سـاڪِــتـــ بـوבَטּ رو بـﮧ בֿـیلـﮯ از حرفا تَــرجـیـح مـیـנﮮ

 

و مــیــرﮮ تو لاڪـــِ בֿـوבِتــــ

 

از یـﮧ جایــــﮯ بـﮧ بَـعـנ ...

 

از ایـنـڪــﮧ בوسِـتــــ داشـتــه باشـטּ می ترسـﮯ

 

جاﮮ בوست בاشتـﮧ شـנטּ ها

 

توی تَــטּ و فـڪـر و قَـلبـتـــ می سوزه

 

از یـﮧ جایـﮯ بـﮧ بَـعـנ ...

 

فقط یـﮧ حس בارﮮ ... حس بی تفاوتـﮯ

 

نـﮧ از دوست בاشتـטּ ها בֿـوشحال میشـﮯ

 

و نـﮧ از בوست نـנاشتـטּ ها ناراحت

 

از یـﮧ جایـﮯ بـﮧ بعـנ ...

 

توﮮ هـیـجاטּ انــگیــز تریـטּ لحظـﮧ ها هـҐ

 

فقط نگاه می ڪنـﮯ ...

تازه میشین  عین منننننننننننننننننننننننننننن

+ نوشته شده در پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 19:53 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


چهل و ششمین پست

 

مَن هَمینَم

نَه چشمآטּ آبــﮯ دارَم

نه کفشهآﮮ پآشنِه بُلنَد

هَمیشِه کَتآنـﮯ مـﮯ پوشَم

روی چَمَن هآ غَلت میزَنَم

عِشوه ریختَن رآ خوب یادَم نَداده اَند

وَقتـﮯ اَز کِنارَم رَد میشوﮮ

بوﮮ اُدکُلنَم مَستت نمیکُند

نگرآטּ پآک شدטּ رُژ لَب و ریملَم نیستَم

لآک نآخن هآیم اَز هزآر مترﮮ داد نمیزَند

گآهـﮯ اَز فَرط غُصّه بلنَد دآد میزَنم

خدآیَم رآ بآ تَمآم دُنیآ عَوض نمیکُنم

وبَعضـﮯ آدم هآﮮ اَطرافَم رآ هَم بآ تَمآم دُنیآ عَوض نمیکُنم

شَبهآ پآیه پَرسه زَدن دَر خیآبآטּ و مهمآنـﮯ نیستَم

بَلد نیستَم تآ صُبح پآﮮ گوشـﮯ پِچ پِچ کُنم

وَ بگویَم دوستَت دآرَم وقتـﮯ حتـﮯ

به تِعدآد حروف دوستَت دآرَم هَم ، دوستَت ندآرَم

وَلـﮯ اَگر بگویَم دوستَت دآرَم ،

دوست دآشتَنم حَد ومَرزﮮ ندآرَد

مَن خآلِصآنه هَمینَم!!

+ نوشته شده در پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 19:51 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


چهل و پنجمین پست(کمی درد و دل خصوصی)

 سلام خوبین؟چن روزی نتم قطع بوده....تازه اومدم....

معدلمو گرفتم خیلی بد بود....رفتم رشته ریاضی.... ولی خیلی ناراحتم.....دلم گرفته......

راستش نمیدونم چمه؟؟؟؟    29فاینال دارم ....امیدوارم قبول شم.....خیلی سخته........

میخام یکم درد و دل کنم باهاتون......

اجازه هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تا حالا دلتون گرفته؟

ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا این جواب من نبود...این حق من نبود....

خدایا بدجور دلم گرفته ،پیش کی گریه کنم؟تا کی تنهایی گریه کنم هیچکس شاهد گریه هام نیست...

شایدم حتی تو هم شاهد گریه هام نباشی...اگه هستی پس حداقل بهم بگو دردم چیه؟دردی که خودم نمیدونم .....

چرا دلم همش میگیره؟بخاطر چی؟بخاطر کی؟بخاطر .......تنهام؟؟؟؟؟

میدونم اینو میدونم که  خیلی تنهام.اینو هم میدونم غرورم نمیذاره تنهاییمو با کسی تقسیم کنم....

مغرورم؟خودخوام ؟احمقم؟عوضی م؟بازم میدونم خداجون....

وقتی دل کسی شکسته میشه همه بهم میگن مغرور سنگ دل خودخواه ....

وقتی به حرفاشون به حرف دلشون گوش نمیدم بهم میگن افاده ای ......

وقتی معتاد میشن بهم میگن مغرووووووووووووووووور......

تابحال این حسو داشتید وقتی دوستاتون سرزنشتون میکنه... وقتی زود قضاوت میکنه و هرچی میگن ........

و اونوقت تو بخاطر رازی که داری به خاطر عقیده ای که داری نمیتونی دلیلشو به اونا بگی چقد دلت میگیره؟

چقد سعی میکنی تا قانعشون کنی که مغرور نیستی ولی متوجه نمیشن.....

اره مغرورم ولی تابحال کسی ازم نپرسید چرا مغرورم؟چرا تنهایی گریه میکنم؟چرا تابحال دل به کسی ندادم؟چرا کسی برام مهم نبوده?

بذار بگم خالی کنم خودمو......چون چون عشقم یه طرفه ست عاشق کسی شدم که نمیشناسمش ندیدمش نمیدونم کیه؟چیه؟

گم کردم خودمو بازم نمیدونم دنبال چی ام....

فقط میدونم عاشقم چون میخوام تو عمرم تمام لحظات زندگیم با خوشی بدیش فقط و فقط یه یار داشته باشم ......

نه مثل بقیه دختر پسرای امروزی روزی صدتا.......میخوام یبار عشقو تجربه کنم نه مثل بقیه هزار بار...

اگه کسی رو از ته دل دوست نداشتم اگه دل چندین نفرو شکوندم اگه به دردودلشون گوش ندادم ........

چون خودم نمیخواستم به عشق اینده م خیانت کنم......

من این حقو ندارم که خودم انتخاب کنم؟بازم مثل بقیه شبها، باگریه شبم تموم میشه........

فردا هم تکرار شب قبل...درکم کن چون میدونم خودت یه زمانی عاشق بودی....

حالت بعد از اشک و بغض و دوست دارم............منو اروم میکنه

مثه رگ زدن ، خون که قطره قطره میچکه تو نگاه میکنی دسه میشی...........

لحظات شیرین قبل از مرگ تو میبینی میخندی و گریه میکنی و تو چه میدانی قطره قطره خون......

وقتی با تمام دنیا در لحظه ایی باید خداحافظی کنی..........

زیباترین لحظه زندگیم اون روزی بود که توی ثانیه های اخر کنارم بودن و من رو در لحظه های اخر تنها نذاشتن دستم نه مثل امروز که سردو خالی در کنار یک دست حلقه زده بود  التماس دستهایشان را حس میکردم که زهرا برگرد و من ناخداگاه گریه میکردم از خود بیخود بودم صدا آژیر امبولانس چه حس خوبی وقتی تو بنز باشی و تمام ماشینها رو کنار بزنی پزشک تو رو میزنه میگه زهرااااا و تو بی اعتنا ادامه میدی میخوای برگردی ولی گریه میکنی چون نمیتونی جوابشونو بدی...........

 و این تلخ ترین لحظه مرگ است چهره گریان رو میبینی ولی نمیتونی بگی بخندید من رها شدم...........

آزاد و رها من از چهره مرگ چهره ایی دیگر برای خود ساختم ...............

آهای پسرایی که دارین اینو میخونین

ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﻮ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺩﺳﺖ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺟﺰ ﭘﺪﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﺵ ﮔﺮﻓﺖ...

ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﻠﻤﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮔﻔﺖ

 ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺮﺩ....

ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺨﺎﻃﺮ * ﺗﻮ* ﭘﺎﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﻏﺮﻭﺭﺵ...

اﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻃﻌﻢ ﺑﻮﺳﻪ ﺭﻭ ﺣﺲ ﮐﺮﺩ .…

ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﻭﺟﺪﺍﻧﺖ ﻗﺪﺭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ* ﺍﻭﻟﯽ*ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻥ!

ﺍﻭﻥ * ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ* ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ!.

ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺯﺵ ﻧﮕﺬﺭ............

دلم خیلی گرفته......

به این راحتیا خوب نمیشم.........

دوست داشتین......

نظر بذارین.....

شمام دردو دلتون رو بنویسین........

زندگی هممون همینه ...........

سرد و بی روح.....

خیلی زود ازش سیر میشیم......

+ی وقـــــــتایـــــی هـــــــــــوا ی جــــــــوری میـــشه کـــــــ میـــــــخوام رو کنـــــم

بــ آســــمون و بــــــلند بـــگم آخــــه لامٌــصـــــــــــب تـــــــو دیـــــگه چـــته ؟؟؟

ایـــــن جوری میـشی کــ حـــال منـــو بـــدتر کنــی؟؟خیلی بدتررررر......

مطلب پایین که نوشتم خیلی وقته توکامپیوترم سیوه ولی تاحالا نمیخاستم بذارمش جایی.....

خیلی دلم گرفته واسه همین همه چی رو میگم

شاید خالی شم....

 بـعضے وقتا شُماره یکـے تو گوشیت هست کــ نمیتونے بهش زنگـ بزنے.........

دلت ـَمـ نمیـآد پاکش کنــے........

هروقتمـ چشمت بـ اِسمـش میفتــ دلـت یـ جورے میشـ.......

بدتر از اون وقتیــــــ هست که خــــر میـــ شیـــ و بهش مسج میـــدی..........

و منتظر جوابش ساعتهــــــا میــــ شیــــنی........

خیلــے حس بدیه اوטּ لحظـه........

انگار تحقیـــــــــر میـــ شیـــ..........

 +مثه شماره خودت.....

+3 سالـــه که 0912 برام مقدســــــه.....

برو با زنت خوش باش..............برو......

من با بدتر از اینش کنار اومدم..با رفتنِ عشقم کنار اومدم...با نبودنش..

با اینکه دیگه ندارمش..اون عشقم بود..همه وجودم بود..همه چیزم بود

ولی وقتی رفت باهاش کنار اومدم..سعی کردم متقاعدش کنم که من عاشقشم ولی باور نکرد..

باور هم میکرد به حالم فرقی نداشت..چون ×نامزد× داشت..من با اینا کنار اومدم..شما که چیزی نیستی..یه دوست..آره..

ولی عشقم نیمه گمشدم بود و رفت..شما که..واقعا نمیدونم..نمیدونم چرا..

من همه جوره پشتت بودم.منت نمیزارم فقط دارم به یاد میارم..هرکی چیزی میگف در موردت تو روش وایمیسادم..

جلوش وایمیسادم..

به خاطرت با همه کــات کردم..

با همه..به خاطره تو..باشه...بگو..

بازم از این چیزا بگو..بگو....

اینارو بگو::متاسفم برات.متاسفم×دیگه منو فراموش کن× باشه.......

دلم خیلی مشهد میخاد......دلم میخاد برم فقط زار زار گریه کنم......

هی.......

یادمه آخرین بار بم گفتی دارم میرم چون یکی بهتر از تو پیدا کردم.....

یادم میاد اون وقتایی رو که به خاطرت به 100تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم......

حالا هر چی دلت میخاد نازمو بکش........من کوتاه نمیام.........

میدونم داری این متنو میخونی.....واسه همین بت میگم برو برا همیشه.........

خداحافظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظ..................

خدایا شکرت.........

ببخشید از همتون خیلی زیاد بود...........ولی خب حرف دلم بود.......بای بای....و حرف آخرم:

×زندگی تو زمینی که قسمش دروغه - دعا نکنی داداش خدا سرش شلوغه×

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 19:42 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


چهل و چهارمین پست و بلندترین پست

 به توکل نام اعظمت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

خوبین؟؟؟

من بد نیستم...امتحانا مدرسم تموم شده و اول دبیرستان هم تموم شد....

کی فکرشومیکرد انقد زود بشه....

از این 4سال دبیرستان 1 سالش بدون همکلاسیهای مهربون و خوبم تموم شد.....

بدون مهربونی ها و مرتب بودن شیما.....

بدون خط خطی شدنای کتابم تو سط آتنا.....

بدون لوس بازیا و شبکه اطلاعاتی نرگس....

بدون عاشق پیشه بودن مبینا....

بدون دعواها و سیاست های فاطمه...

بدون الهام....بدون یلدا.....بدون خیلیا....مثه رها....

تموم شد...سالی بود که به جرات میتونم بگم بدترین سال تحصیلیم بود.....

فشارها و استرس هایی که داشتم.....

خیلی سخت بود.....

ولی هرچی بود تموم شد.....باید چندروز دیگه آیندمو انتخاب کنم....

سختترین چیزه.....ریاضی یا تجربی....

حرف دل خودم یا حرف بابا و مامانم که خیلی بیشتر از من تجربه دارن.....

دکترشدن یا مهندس بودن.....

خیلی چیزا.....ولی نمیدونم.....

 29فاینال دارم....پری3.....امیدوارم خدا کمکم کنه قبول بشم.....

چون خیلی میترسم.....

این ترم خیلی سخت بود.....

شنبه 25کارناممون رو میدن.....ازهمه مدارس زودتر.....

فکرکنم معدلم 19به پایین بشه.....

خیلی امتحانا رو بد دادم.....

نمره هام فکرکنم دراین حد باشه....

ریاضی20

زیست16

فیزیک17

شیمی16

عربی18

اجتماعی18

زبان فارسی 18

ادبیات فارسی 18

زبان انگلیسی 19

برنامه نویسی 18

ورزش20

برنامه ریزی تحصیلی 20

دین و زندگی 19

تاهمین حالا 23نمره کم شدم که هرنمره حدود 4صدم میشه

حالا 23*4میشه

تقریبن 92صدم....

یعنی 08/19

البته با معدل ترم اولم که جمع بشه و تقسیم بردویه نمره افتضاح میشه....

خدا کمکم کنه مامان بابام بیرونم نکنن ازخونه.....

هی خدایا یه چنتا چیز ازت میخام مختصر  مینویسم.....

مختصر برااینکه فقط خودم و خودت بدونیم.....

مینویسم به خاطر اینکه میگن خداارزوهای ما رو یادش نمیره

 ولی ما فراموش میکنیم چیزایی که امروز داریم

و ازش مینالیم(مثه من)آرزوی دیروزمون بود....

1-معدلم 50/19به بالا بشه....

2-مسابقه نامه ای به امام رضا(ع)تو رنج سنی خودم اول بشم....خیلی مهمه لطفا....

3-فاینال پری3 رو قبول بشم.....

4-خودت کمکم کن برم ریاضی یاتجربی.....

یاخدا کمکم کن............

خوب دوستای گلم.....

28تیر تولد نرگسه.....

جالبش اینه که من تاحالا فکرمیکردم 19 تیر تولدشه..........

چه استعداد ریاضی دارم دقیقن 2برابرشه....

فقط من و شیما بین دوستام میخایم بریم ریاضی.....کمکم کن ببینیم چی میشه.....

دبیرستان که باهم نیفتادیم لااقل دانشگاه باهم باشیم.............

اگرچه 2 رشته متفاوت.........

دوستتون دارم ........

فعلن بای بای،مواظب خودتون و خوبیاتون باشین............

راستی از امروز 29روز مونده به  ماه رمضون

وماه عسل

و افطاری  همراه با برنامه علیخانی

 و سحر بیدار شدن همراه با مجری شبکه 1 به دردو دلای مردم گوش دادن و خیلی چیزا......

دلم خیلی تنگ شده برا ماه رمضون..........

خخخخخ یه واقعیتی که هیچکدومموننمیتونیم انکارکنیم......

شنبه قیافه من همین میشه........

+ نوشته شده در سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, ساعت 13:7 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


چهل و سومین پست

 ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻪ 
ﻫﭙﻞ ﻭ ﮊﻭﻟﯿﺪﻩ، 

ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺳﺎﯼ ﻧﺎﺯﮎ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﮐﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ، 

ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺎﺯ ﻭ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺴﺘﻪ، 

ﺑﺎ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺍﻣﯿﮏ، 

ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﻏﺮ ﻣﯿﺰﻧﻪ ... 

ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻧﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﻧﯿﺎﺱ . 

ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺫﮐﺮ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﺵ ﻣُــﺮﺩ 

+ نوشته شده در شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, ساعت 19:39 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


چهل و دومین پست

 فردا ادبیات امتحان دارم.....

خوندم ولی احساس میکنم هیچی بلد نیستم.....

موبایلمم کتلت شده....

میخام یکی دیگه بخرم ولی باکدوم پوووووووووووول؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یه مسابقه بود نامه به امام رضا نوشتم ولی مطمئنم رتبه نمیارم.....

اصولن خیلی بدشانسم....

خدایا کمکم کن لااقل فردا 20 شم

چون تاحالا که فکر کنم معدلم 18میشه....

کمکم کن.....

+ نوشته شده در جمعه 17 خرداد 1392برچسب:, ساعت 14:21 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


چهل و یکیمین پست

تقریبن 37روز مونده تا ماه رمضون....

همون ماه عسل خودمون....

دلم براش تنگ شده....

اون روزا خدا صدامون رو بیشتر از الان میشنوه.....

این همه ای روزا صداش میکنم.....

هرروز یه چیز بدتر پیش میاد....

ولی خب شاید حکمتی توش باشه.....

امیدوارم اینجوری باشه....

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 خرداد 1392برچسب:, ساعت 9:44 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


چهلمین پست

 خب

عربی رو خیلی بد دادم....

شنبه ادبیات داریم.....

خسته شدم انقد از خدا خاسم کمکم کنه و .....

ولی من ناامید نمیشم.....

خدایا کمکم کن اولین 20 رو بگیرم تو کارنامم به جز ریاضی که 20 شدم.....

کمک کن....

+ نوشته شده در دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, ساعت 19:38 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


سی و نهمین پست

 به زودی تولد نرگسه....

واسه همین کادوها رو بر نمیدارم....

+ نوشته شده در یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, ساعت 9:49 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


سی و هشتمین پست

 هی.....خدا....شکرت.....

سلام دوستان؟

خوبین؟

من....خوب نیسم......اعصابم خوده....

فردا امتحان عربی داریم و من 1کلمش رو هم بلد نیسم.....

به خدا خوندم ولی هیچی نمیفهممم....

خدایا خواهش میکنم

ازت خواهش میکنم

من یه بنده ی بدی هسم برات

خواهش میکنم به خاطر بنده های خوبت بهم کمک کن این 3تا 

امتحان باقی مونده رو 20 شم.....

لطفن.....

+ نوشته شده در یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, ساعت 9:41 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


سی و هفتمین پست

 زیستمو گند زدم....

امروز معلمم بم گفت....

اعصابم خورده.....

اصن موجم خوب نیس

خراب خراب بای

+ نوشته شده در شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ساعت 10:48 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


سی و ششمین پست

سلام دوستان عزیز....

فردا امتحان زبان فارسی دارم خیلی سخته....

از خدا میخام کمکم کنه...3تا امتحان دیگه تموم میشه....

خدایا زودتر تمومش کن....

خاهشا....

با بای....

امیدوارم 20 شم....

+ نوشته شده در جمعه 10 خرداد 1392برچسب:, ساعت 10:1 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


سی و پنجمین پست

خواهش میکنم خدایا از هیشکی دعا نمیخام....

کمک هم نمیخام....

فقط خواهش میکنم فردا بهم کمک کن 20 بشم فیزیکو....

میدونم فقط تویی که میتونی تو این دنیا بم کمک کنی....

پس ناامیدم نکن....

خواهش میکنم...

+ نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, ساعت 19:33 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


سی و چهارمین پست

سلام دوستان

امشب خیلی ناراحتم...

یکی از همسایه هامون فوت شذه و اینجا فقط صدای جیغ و گریه و داد میاد....

ایشالا که خدا بیامرزتش....

4شنبه امتحان فیزیک دارم...

خواهش میکنم دعا کنین 20 بشم لطفا....

فعلن بای بای بوووووووووووس

+ نوشته شده در یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, ساعت 22:2 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


سی و سومین پست

عشق بهتره یا پول؟؟؟؟

به نظر خوذم پوووووووووووووووووووللللللللللللللللللللللللللل................

شما چی میگین؟؟؟

لطفن شعار ندین....

فعلن

+ نوشته شده در چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, ساعت 14:35 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


سی و دومین پست

خب سلام....

امروز خیلی حالم گرفتس...

زیستو خوب ندادم....

خدایی خیلی خونده بودم....

حقش نبود اینجوری بد بدم....

واقعا دلم از خدا گرفته....

اخه چرا اینجوری میشه...

دوست ندارم....

بچه ها حال نرم فعلن بای

+ نوشته شده در چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, ساعت 10:37 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


سی امین پست

 هی بدبختی....

شیمی دارم فردا...

خیلی سخت شده جدیدا....

دعا کنین 20 بشم....

+ نوشته شده در جمعه 27 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 15:2 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


بیست و نهمین پست

سلامی دوباره....

شنبه امتحان شیمی دارم تاحالا 2 فصلشو خوندم...

دعاکنید 20بشم...

امتحان ریاضی بدک نبود....

ایشالا که سریعتر این روزا تموم بشه...

برا شنبه همتون ارزوی موفقیت دارم .....

شماها هم یادتون نره....

امشب شب ارزوهاست....

توی دعاهاتون مارو هم فراموش نکنین....

به امید دیدار...

+ نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:امتحانات, ساعت 12:53 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


بیست و هشتمین پست

 سلام بچه ها....

خوبین...

خواهش میکنم دعا کنین فردا من و کلن دوستام 20بشیم...

لااقل بتونیم تجربی ریاضی بریم...به امید 20...

بای بای

دعا یادتون نره راسی 5شنبه لیله الرغائبه...بای

+ نوشته شده در سه شنبه 24 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 11:46 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


بیست و هفتمین پست

دوستای گلم

این کدی که میبینید...

نوشته

تولدت مبارک

برای شیماهس که 31 تولدشه...از همی حالا

تولدت مبارک

+ نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 17:58 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


بیست و ششمین پست

 ینجا دنیا مجازیه...! همه دوس دارن ساده باشن ...

 آهای تویی که تازه وارد دُنیای مجازی شُدی : تنهایی هیچکسو باور نکن...
 
این ملت عشقشون رو هم قایم میکنن تا بی درد سر هرزگی کنن... 

دیوارهای پر از غریبگی ... نوشته های پر از مردونگی ... لایک های پر از جاسوسی...

 همه اینا رو هم ... دروغی بیش نیست ....!. آره عزیزم دروغه

+ نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 17:0 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


بیست و پنجمین پست

 همه ما اینجا عكسای قشنگی داریم، 

 

مجردیم و تحصیل كرده بر حسب اتفاق همه لیسانس به بالا هستیم

و به ندرت پیش میاد كه ایران درس خونده باشیم،

از نظر اوضاع مالی كه اصلا حرفشم نزن،

همه بیزینس و سرمون شلوغ ؛ اونقد كار رو سرمون ریخته كه زیاد

فرصت واسه نت اومدن نداریم پس بهتره واسه آشنایی بیشتر و بقای دوستی از امكاناتی مثل تلفن همراه یا

حداقل از تلفن شخصی اتاقمون استفاده كنیم،

اكثرا زندگی مجردی با دوستان داریم و اتفاقاً پایتخت هم زندگی می كنیم،

از نظر هنری یه جورایی همه هنرمندیم،

وقتی كم میاریم گیتار می زنیم وقتی هم زرنگیم سه تار می زنیم،

ورزشكار هستیم و تو ورزشای انفرادی فعالیت می كنیم (اكثرا بیلیارد و سواركاری)

وب سایت شخصی مون كه در حال احداثه و چون خیلی بیزی هستیم این روزا هنوز فرصت كافی واسش

نداریم،

از مسافرت به كشورای خارجی بگیم، فقط منطقه ی مثلث برمودا رو نرفتیم اونم به خاطر مسایلی كه قطعاً

خودتون اطلاع دارید،

از نظر زبانهای خارجی فقط فارسی مون یك كم ضعیفه كه باید ببخشید و علتش هم عرض شد خدمتتون

"تحصیلات دانشگاهی خارج از كشور"،

شبها تا دیر وقت كارهای شركت رو انجام میدیم و چون باید بصورت آنلاین انجام شن اجباراً مسنجرمون هم

آنلاینه، ولی خداییش با كسی چت نمی كنیم اصلا اگه دوست دارید User و pwd بهتون بدیم كه ببینین فقط

شما تو اد لیستمونین،

از نرم افزارهای جاسوسی هم استفاده نمی كنیم،

به ما چه ربطی داره شما تو شبكه چی كاره ای فقط انتظار نداریم جواب آفها رو ندین،

اااا دیدین داشت یادمون می رفت، به شدت از دروغ متنفریم و اصلا اهل كلاس گذاشتن نیستیم،

اصلا این صداقتمون بود كه ما رو به اینجا رسوند،

اگه احتمالا با كسی تو نت آشنا شدیم صرفا به خاطر این بوده كه از

پروفایل و اخلاقش خوشمون اومده و اصلا به خاطر عكسش نبوده كه براش پیام دادیم

...راستی هممون اسم و عكسامون هم واقعیه .. مگه نه ؟!! .....!!

 

+ نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 16:54 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


بیست و چهارمین پست

 چیه؟؟


چرا دلت گرفته؟؟


اونم آدمه ....


اگر دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت...


غصه نخور...


... اگر رفت...


گریه نکن...


یک روز چشمای یه نفر عاشقش میکنه...


یک روز معنی کم محلی را میفهمه...


یک روز دل شکستن رو درک میکنه...


... یک روز میفهمه آه هایی که کشیدی از ته قلبت بوده...


میفهمه شکستن یک آدم تاوان سنگینی داره....

کاش واقعا بفهمه....دلم براش تنگ شده....

 

+ نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 16:48 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


بیست و سومین پست

 چـه آزمون دشوآریستــ . . .

قلبت رآ سمت چپ بگذآرنـد و بگوینـد :

برو بـه رآه رآست . .

+ نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 16:45 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |